نگهبان شاد و سرحال در WijWest Dichtbij از همه استقبال می‌کند

شورت اولئانا، نگهبان امنیتی، با لبخندی گشاده در مرکز خرید ویج‌وست دیچبیج، در مرکز خرید هوون، ایستاده است. مردی با موهای بلند و صدای بلند باب مارلی وارد می‌شود تا بلندگو را به او بدهد. زنی هنگام عبور از ورودی برای او دست تکان می‌دهد. همکارانش می‌گویند: «شورت، مایه حیات ویج‌وست دیچبیج است. اگر می‌خواهید چیزی بدانید، از او بپرسید؛ او همه را می‌شناسد.»

این نگهبان امنیتی که اکنون دستش را به سمت یک رفتگر که از کنار مرکز خرید رد می‌شود، بلند می‌کند، کارش را یک سال پیش از طریق Werkse! درست در افتتاحیه ویج‌وست دیچبیج آغاز کرد. در ویج‌وست دیچبیج، هر ساکنی می‌تواند برای درخواست کمک وارد شود. هفده سازمان در اینجا همکاری می‌کنند.

شورت عاشق کارش است. او بروشور پخش می‌کند، بازدیدکنندگان را به افراد مناسب برای کمک راهنمایی می‌کند و البته امنیت را تضمین می‌کند. ما واقعاً این مکان را از صفر ساخته‌ایم. به آرامی اما مطمئناً، می‌بینید که مردم اعتماد پیدا می‌کنند، جرات می‌کنند وارد شوند و درخواست کمک کنند. ما سعی می‌کنیم تا حد امکان در دسترس باشیم. از همه استقبال می‌شود. هیچ وعده دروغینی وجود ندارد و افراد از این پست به آن پست منتقل نمی‌شوند. ما تضمین نمی‌کنیم که مشکلات را حل کنیم، اما تضمین می‌کنیم که به حرف‌های شما گوش می‌دهیم و با شما همفکری می‌کنیم. این خیلی ارزشمند

است. ترغیب افراد به پرسیدن سوال
نگهبان امنیتی می‌داند که مردم چه شرایطی را تجربه می‌کنند. «وقتی کوچک‌تر بودم، بچه‌ی راحتی نبودم. در محله‌ی شیلدرسوییک در لاهه بزرگ شدم و همیشه در فضای باز بودم. خیلی از آدم‌های آن زمان وقتی خانه‌های محله‌ی شیلدرسوییک تخریب شدند، سر از اینجا درآوردند. من مدتی در آپارتمان بالای هوون زندگی می‌کردم، بنابراین چهره‌ای آشنا در این محله هستم. این برای جوانان هم خوب است. آنها کم‌کم دارند ویج‌وست دیچتبیج را پیدا می‌کنند. زمان می‌برد تا جرات کنند واقعاً سوالی بپرسند. من این را درک می‌کنم. شما فقط از یک آژانس کمک نمی‌خواهید؛ شما این کار را نمی‌کنید، شما نمی‌خواهید مثل یک بازنده به نظر برسید، اما هنوز هم گیر می‌افتید. وقتی من را اینجا به عنوان نگهبان امنیتی می‌بینند، تعجب می‌کنند و می‌پرسند: «هی شورت، چطور این کار را کردی؟» اما اگر من می‌توانم این کار را انجام دهم، آنها هم می‌توانند. بودن من اینجا به افرادی که هنوز باید قدم اول را بردارند، انگیزه می‌دهد.»

مردم مدام می‌آیند تا جعبه‌ها را پخش کنند و با شورت دست بدهند. «هی!» شورت به زنی که از کنارش رد می‌شد، فریاد زد: «از کنارم رد نشو!» او با خنده وارد شد و یک جعبه هم به او داد. شورت گفت: «این سرپرست سابق من از ورکس است! همه را صدا می‌زنم. بیایید اینجا، حتی اگر فقط برای گپ زدن باشد، و چه کسی می‌داند، شاید بتوانیم در کاری به شما کمک کنیم.»

آیا مایلید آخرین خبرها را دریافت کنید؟

الآن ثبت نام کنید

اشخاص دیگری این را جستجو کردند